استادان شهيد آيت الله سيد حسن مدرس(3)


 

نويسنده:مرحوم حجت الاسلام علي دواني




 

5. آقا سيد محمد باقر درچه اي
 

استاد فقيد علامه ي تهراني در اعلام الشيعه، شرح حال اجمالي او را بدين گونه آورده است :
«سيد محمد باقر اصفهاني متوفي در سال 1342. سيد محمد باقر بن سيد مرتضي درچه اي اصفهاني، دانشمند پرهيزگار و فاضل بزرگوار است. درچه پياز، روستاي بزرگ و درچه عابد، روستاي كوچكي از بلوك لنجان از توابع اصفهان است. آقا سيد محمد باقر و برادرانش از درچه پيازي و از اولاد سيد محمد ميرلوحي، معاصر علامه ي مجلسي اول «ملا محمد تقي» هستند. آقا سيد محمد باقر به اتفاق محمد حسين نائيني به نجف اشرف مهاجرت كرد و نزد ميرزا حبيب الله رشتي تحصيل كرد و كتاب هاي بسياري از تقريرات او را نوشت، سپس به اصفهان بازگشت و از ائمه ي جماعت مورد وثوق آنجا شد و نيز در همان اصفهان در مدرسه نيماور به تدريس پرداخت تا اينكه در روز جمعه 1342/2/28 وفات يافت و در تكيه كازروني در تخت فولاد دفن شد. او داراي رساله علميه و حاشيه اي بر مكاسب و حاشيه ديگري بر رسائل شيخ انصاري است و فرزندان او: سيد ابوالعلاء، سيد ابوالمعدلي، سيد ابوالحسن و سيد آغا احمد هستند. دو نفر اول داماد هاي آغا جلال بن ميرزا محمد هاشم چهارسوقي هستند. دو برادر آقا سيد محمد باقر، يعني آقا سيد حسين كه از او بزرگ تر و آقا سيد مهدي كه از وي كوچك تر بود، هر دو از علماي بزرگ بوده اند.»(19) به طوري كه مي بينيم شرح حال اين فقيه بزرگ چنان كه بايد در اعلام الشيعه نيامده است. جا داشت از وي بهتر ياد مي شد.

6. آيت الله آخوند خراساني
 

براي شناخت آيت الله خراساني به سراغ يكي از قديمي ترين مأخذها مي رويم و آن هم كتاب نفيس احسن الوديعه تأليف مرحوم آقا سيد محمد مهدي اصفهاني است كه درباره مشاهير و مجتهدين شيعه بعد از تأليف كتاب عمويش روضات الجنات و به عنوان متمم آن تأليف كرده است. مي نويسد :« شيخ عالم محقق و افضل استاد اساتيد آخوند ملا محمد كاظم خراساني قدس الله نفسه از اعاظم مدرسين در علم الاصول و اكابر علما در معقول و منقول بود. در كتب شريفه و صنفات لطيفه خود افكار بكري را به وديعت نهاده است كه دست هاي فحول علما به آن نرسيده و اذهان عقلا از نيل به آن درمانده است. خدايش در آنچه نوشته و افاده فرموده، در جوار رحمت خود قرار دهد. من او را اواخر عمرش كه ده ساله بودم ديدم. اي كاش او تا امروز زنده بود تا از وي استفاده مي نمودم و فوائد بسياري را از او اخذ مي كردم. وي در خوراك و پوشاك روشني نيكو داشت. با هيبت و با وقار با عزت و اقتدار بود. بعد از استادش علامه ي شيرازي (20) در تمامي بلاد و نقاط شيعه نشين شهرت يافت.
استاد ما، سيد هبه الدين شهرستاني دامت بقائه در ص 290، جزء هفتم مجلد دوم مجله ي العلم که در سال 1330 هجري در نجف اشرف منتشر مي ساخت، در مدح و ثنايش به تفصيل داد سخن داده و رساله اي مستقل در شرح احوالش از آغاز تا انجام زندايش نوشته و به نام «طي الوالم في احوال شيخنا الكاظم» ناميده است. و من گويم او رحمت الله عليه منبع علم و سخا و معدن خلق و حيا بود. به جاست كه من او را به اين بيت شاعر بشناسانم:
جمع الله فيك كل جميل
و بك الله ضم للعلم شملا
يعني : خداوند هر زيبايي و خوبي را در تو جمع نمود و به وسيله ي تو، خدا هر پراكندگي را براي علم و دانش گرد آورد.»

ولادت و محل نشو و نما كيفيت تحصيلش
 

آيت الله آخوند خراساني رحمت الله عليه، چنانكه در يكي از مجموعه هاي معتبر به قلم يكي از معاصرين آمده است، در سال 1255 هجري در شهر طوس متولد شد و همان جا تحت مراقبت پدرش كه از اهل علم بود، پرورش يافت و به تحصيل پرداخت. آن گاه در ماه رجب 1277 كه 22 سال از سنش مي گذشت، به تهران هجرت نمود و به فراگرفتن حكمت الهي از افاضل آنجا اشتغال ورزيد و چنان كه مي گويند در ذيحجه سال 1278 به قصد نجف اشرف از تهران به عتبات رفت. اين زمان دو سال و چند ماه قبل از وفات شيخ انصاري رحمت الله عليه بود. در اين مدت براي استفاده از درس فقه و اصول در محضر شيخ حضور يافت. بعد از وفات شيخ و استادش ميرزاي شيرازي به سامره (21) رفت و خود مستقلا به تدريس براي جمعي از طلاب همت گماشت. درس او علم اصول فقه بود و پيوسته هم روي به ترقي مي نهاد. ميرزاي شيرازي در زمان حياتش طلاب را به استفاده از وي ارجاع مي داد تا اين كه رئيس مطلق و مرجع تقليد شد و شرق و غرب دنياي شيعه از عرب و عجم از وي تقليد نمودند و فضلاي زمان براي استفاده از انفاس قدسيه اش روي به درگاهش نهادند. تدريس خارج علم اصول به وي اختصاص يافت تا جايي كه مي گويند دانشجويان مجلس درسش بيش از هزار نفر بود و آنها كه از محضرش به مقام اجتهاد رسيدند، نزديك به يكصد و بيست نفر بودند. او بودكه فرمان عزل محمد علي شاه قاجار را صادر كرد و فتوي به وجوب مشروطه و اتحاد بين امت اسلامي داد و بعضي از معاصرانش هم از وي تبعيت نمودند. مدير مجله ي العرفان در ص 140، جزء پنجم از مجلد اول آن مجله، فتاواي علماي شيعه بر وجوب جنگ با محمد علي شاه را درج كرده است.او رحمت الله عليه در روز سه شنبه دهم ماه ذيحجه الحرام سال 1329 هجري، يك ساعت قبل از طلوع آفتاب در نجف اشرف وفات يافت و در ساعت 9 همان روز در مقبره حاج ميرزا حبيب الله رشتي، قدس سره مدفون شد.»(22)
از آثار او سه مدرسه معروف در نجف اشرف است كه در ايام رياستش بنا كرد و امروز طلاب عرب و ايراني در آنها سكونت دارند. تأليفات آن حضرت، اول كتاب كفايه الاصول است كه در اصول فقه نوشته كليه ي دانش پژوهان ديني آن را دست به دست مي گردانند و مي خوانند و تدريس مي كنند. جمعي از عملاي اعلام و افاضل كرام آن را شرح كرده اند، از جمله شاگرد پيشين او عالم فاضل و محقق كامل شيخ علي قوچاني است كه از بزرگان علماي بحث او و اعاظم تقريركنندگان درسش بود و در زمان حيات استادش وفات يافت. شرح وي در تهران در حاشيه كفايه سال 1341ه.ق چاپ شده است. و ديگر علامه حاج شيخ مهدي خالصي است. شرح او نخستين شرح كفايه بود كه در عالم طبع بروز كرد. شرح او نيز با كفايه در سال 132 در بغداد چاپ شد. و ديگر شيخ عبدالحسين آل محقق شيخ اسدالله شوشتري (كاظمي) است. جلد اول شرح او به نام الهدايه به سال 1330 در 508 صفحه در بغداد به طبع رسيد. جلد دوم آن هنوز چاپ نشده است.
و ديگر از دانشمندان بزرگ، شيخ محمد حسين اصفهاني است. جلد اول شرح كفايه او كه مشتمل بر عبارات حكما و محتوي افكار ابكار است، در سال 1343 در تهران چاپ شده است و ديگر شرحي است كه خود ما (مؤلف/ حسين الوديعه) نوشته ايم. تأليف ديگر آيت الله خراساني، حاشيه او بر رسائل امت كه در تهران چند بار چاپ شده است.
آثار ديگر وي نيز به شرح ذيل است:
* حاشيه مكاسب، چاپ تهران سال 1319.
*الفوائد الاصوليه و الفقيه در تهران به سال 315 چاپ شده است.
* التكلمه اللتبصره، در سال 1328 چاپ شده است.
* القضاء و الشهادات.
*رساله در اجاره ناتمام.
*رساله در رضاع.
*رساله در وقف.
*رساله در دماء ثلاثه.
*شرح تكلمه ي تبصره.
*حواشي بر اسفار ملاصدرا.
*حواشي بر شرح منظومه ي محقق سبزواري.(23)
مرحوم آيت الله آخوند خراساني از مفاخر فقها و مجتهدان و مراجع بزرگ و داراي مزايا و زواياي مهم زندگي علمي و ديني و سياسي بوده است. چنان كه همه مي دانيم با پشتيباني و رهنمودهاي او و دو تن ديگر از فقهاي بنام و مراجع عظام عصر، يعني مرحوم آقا شيخ عبدالله مازندراني و حاج ميرزا حسين خليلي تهراني بود كه حكومت مشروطه ايران تأسيس شد. به علاوه آيت الله خراساني از فقها و مراجعي است كه توفيق يافت كتاب هاي ذيقيمتي را تأليف كند كه يكي همان كتاب كفايه الاصول است. اين كتاب آخرين كتاب دوره سطح حوزه هاي علمي شيعه و از بهترين متون علمي ما در علم اصول فقه است. گذشته از شروحي كه مؤلف احسن الوديعه اشاره نموده، ده ها شرح و حاشيه بر اين كتاب گرانقدر نوشته اند. آيت الله آخوند خراساني به علاوه شاگردان انبوهي تربيت كرد و فقهاي فراواني از محضرش برخاستند كه مي توان گفت بيش از 150 تن آنها مجتهد مسلم و چندين نفر آنها به مرجعيت تقليد شيعه رسيدند. مانند آيت الله شهيد مدرس اصفهاني، آيت الله بروجردي، آيت الله خوانساري، آيت الله حاج آقا حسين قمي، آيت الله شيخ محمد حسين اصفهاني، آيت الله شيرازي، آيت الله شاهرودي، آيت الله حكيم و غيره.
نكته اي كه بايد در اينجا يادآور شويم اين است كه مي گويند در واقعه مشروطه، آخوند خراساني در جهت مخالفت آيت الله شهيد حاج شيخ فضل الله نوري بوده است؛ حال آن كه چنين نيست، زيرا وقتي شهيد حاج شيخ فضل الله نوري براي نجات مشروطيت و تثبيت مشروطه مشروعه با اصحاب خود از تهران بيرون آمد و در حضرت عبدالعظيم متحصن شد و لوايحي مبني بر اهداف و مقاصدي كه داشت منتشر ساخت، با پافشاري و استقامت او اصل اول و دوم متمم قانون اساسي از تصويب مجلس گذشت.
اصل اول اين بود كه دين رسمي ايران اسلام و مذهب حقه جعفري است و اصل دوم اين كه بايد پنج نفر از علماي طراز اول در مجلس باشند كه نظارت بر تصويب قوانين بكنند، مبادا مخالفتي با قانون اسلام داشته باشد و در آخر نوشته بود: «و اين ماده تا زمان ظهور حضرت حجت عصر عجل الله تعالي فرجه تغيير پذير نخواهد بود.»
در همان موقع آيت الله خراساني و آيت الله مازندراني در تأييد اين ماده كه هنوز به تصويب نرسيده بود و در نظامنامه مجلس قرار داشت، به رئيس مجلس تلگرافي مي زد تا به وسيله حاج شيخ فضل الله و تأييد نظرات آن مرد بزرگ به دست رئيس مجلس برسد و در مجلس مطرح گردد، ولي رئيس مجلس آن را مطرح نكرده است تا تأييدي براي شهيد حاج شيخ فضل الله را احمد كسروي در تاريخ مشروطه خود آورده و از رازي سر بر مي دارد كه امروز براي ما بسيار جالب است. كسروي مي نويسد، «در يكي از اينها (لوايح) از تلگرافي گفتگو مي كنند كه آخوند خراساني و حاج شيخ مازندران به ميانجيگري حاجي شيخ فضل الله مي گويد پيش از بيرون آمدن از تهران و در تحصن در حضرت عبدالعظيم، آن را به نزد رئيس مجلس فرستاده بود و رئيس مجلس به آن ترتيب اثر نداده بود.»چون اين تلگراف در جايي نيست و اينان (متحصنين) در نوشته هاي خود نام آن را مي برند، اين است كه در اينجا آن را مي آوريم:
از نجف اشرف توسط جناب حجه الاسلام نوري دامت بركاته مجلس محترم شوراي ملي شيدالله اركانه! ماده ي شريفه ابديه كه به موجب اخبار واصله در نظامنامه ي اساسي درج و قانونيت مواد سياسه و نحوها من الشرعيات را با موافقت شريعت مطهره منوط نموده اند، از اهم مواد لازمه و حافظ اسلاميت اين اساس است و چون زنادقه ي عصر به گمان فاسد حريت، اين مرتع را براي نشر زندقه و الحاد مغتنم، و اين اساس قويم ثتريم را بدنام نموده اند، لازم است ماده ي ابديه ديگر در دفع اين زنادقه و اجراي احكام الهيه عز اسمه، بر آنها و عدم شيوع منكرات درج شود تا بعون الله تعالي نتيجه مقصود بر مجلس محترم مترتب و فرقه ي ضاله مأيوس و اشكالي مترتب نشود. انشاءالله تعالي.
الاحقر. محمد كاظم الخراساني، الاحقر. عبدالله مازندراني،هشتم جمادي الاولي
سپس كسروي مي نويسد:«اين تلگراف دروغ نيست. چنانكه گفتيم آخوند و حاجي شيخ نخست به حاجي شيخ فضل الله بدگمان نبوده، از دور با اين همراهي مي نمودند و اين تلگراف از اين روست.»(24)
با اينكه رئيس مجلس اين تلگراف را در مجلس نخواند و از آن سخن به ميان نياورد، ولي آن ماده، يعني اصل دوم متمم قانون اساسي سرانجام با پايمردي آيت الله حاج شيخ فضل الله نوري از تصويب مجلس گذشت.بر اثر همين كار يعني تصويب اين اصل بودكه ايادي بيگانه چنان آب را گل آلود كردند تا سرانجام مرحوم حاج شيخ فضل الله را در فتح تهران توسط مشروطه خواهان در 13 رجب به جرم دفاع از حريم دين مبين اسلام، در ميدان توپخانه به دار آويختند و به شهادت رساندند، به اين بهانه كه وي در كار مشروطه اخلال كرده و مفسد في الارض است! پس از ماجراي دار زدن حاج شيخ فضل الله و روشن شدن حقايق و رسيدن اخبار درست به نجف اشرف، آيت الله آخوند خراساني تصميم مي گيرد كه خود به ايران بيايد و در تهران از نزديك ناظر بر جريان امور شود، ولي درست در اوايل صبحي كه بنا بود آن مرجع بزرگ با اصحاب خود راهي ايران شود، به طرز مرموزي جان داد كه به حدس صائب براي شركت در مجلس به عنوان يكي از علماي طراز اول طبق اصل دوم متمم قانون اساسي هم به وسيله ي استادش آيت الله آخوند خراساني انجام گرفت.

آيت الله سيد محمد كاظم يزدي
 

در اينجا نخست نوشته مرحوم ميرزا محمد علي مدرس تبريزي را مي آوريم كه گوياي بسياري از مطالب پيرامون اين مرجع بزرگ دنياي شيعه و استاد آيت الله شهيد مدرس است. مؤلف بزرگوار كتاب گرانقدر ريحانه الادب در لفظ «يزدي» از جمله ترجمه ي او را به اختصار آورده و مي نويسد:
«يزدي سيد محمد كاظم بن عبدالعظيم طباطبايي النسب، يزدي المولد و المنشأ، نجفي المسكن و التحصيل و المدفن، از فحول و متبحرين علماي اماميه ي قرن حاضر چهاردهم هجرت كه عالمي است متقي و عامل و محقق و مدفن و جامع تمامي علوم دينيه ي فروعيه و اصوليه و سيد علماي امت و حامل لواي شريعت از مفاخر شيعه و رئيس مذهبي فرقه محقه و بالخصوص در فقه جعفري به نهايت متبحر و داراي فكري عميق و نظري دقيق و مرجع تقليد اغلب شيعه و علماي وقت و سرآمد فقهاي عصر بود.
حوزه درس او در نجف اشرف انفع حوزه هاي علميه و مرجع استفاده اكابر و فحول اساتيد بوده و مطالب عاليه فقيهه با بيانات سهل و ساده و شيوا به سمع حاضرين رسانده و از كثرت احاطه اي كه داشته غالب مشكلات آن علم شريف را تقريبات قريب به فهم عمومي حل نمودي.
باري سيد در سال هزار و دويست و چهل و هفت (1247) يا پنجاه و ششم هجرت (1256) در يكي از قراي يزد متولد و بعد از بلوغ به اصفهان رفته و مدتي نزد آقاي نجفي، شيخ محمد باقر (25) و صاحب روضات الجنات و بعضي از اكابر ديگر كه شرح حال هر يكي در محل مقتضي از اين كتاب نگارش يافته و از اجلاي فقهاي وقت بوده اند، تلمذ كرده تا آنان كه اجتهاد او مورد تصديق ايشان بوده، سپس به نجف اشرف رفته و تمامي اوقات خود را در ادامه تحصيلات عاليه علميه مصروف داشته و نزد ميرزاي شيرازي، حاج ميرزا محمدحسن سابق الذكر و بعضي از اكابر ديگر تلمذ نموده و بعد از وفات استاد معظم خود به تدريس علوم دينيه پرداخته و بسيار محترم و محل توجه عموم بوده تا در موقع نهضت ملي ايران و تبديل اصول سلطنت (26) قتل او تصمين شده، و لكن رؤسا و شيوخ اعراب نجف گرداگرد خانه او را محاصره كرده و در حفظ و حراست وي اهتمام تمام به كار بردند تا آن كه غائله هائله رفع و رياست مذهبي بدو منتهي و مسلم عموم گرديد. از تأليفات و آثار قلمي اوست:
1ـ دبستان نياز در مناجات فارسي كه در سال وفاتش چاپ شده.
2ـ تعادل و تراجيح كه بسيار مبسوط و در تهران چاپ شده.
3ـ حاشيه مكاسب شيخ مرتضي انصاري.
4ـ حجيه الظن في عدد الركعات و كيفيه صلوه الاحتياط اين هر دو در تهران چاپ شده.
5 السئوال و الجواب در نجف چاپ شده.
6 صحيفه كاظميه در بغداد چاپ شده.
7 العروه الوثقي به عربي و طهارت و صلاه و صوم و خمس و زكات و حج و نكاح و بعضي از ابواب فقه را به طرزي خوب و بي سابقه حاوي و بارها چاپ و علاوه بر اين كه در حال حيات خود رساله ي علميه بوده. بعد از وفاتش نيز بسيار مطلوب و محل توجه افاضل و گاهي به عنوان درس خارج استدلالين مي نمايند.
8 منجزات المريض كه با حاشيه مكاسب فوق يكجا چاپ شده است.
و از آثار خيريه ي آن عالم رباني مدرسه ي بزرگي است در نجف اشرف كه احسن مدارس آن ارض اقدس بوده و شيخ علي مازندراني از تلامذه او در تاريخ بناي آن گفته :
اسسها بحر العلوم و التقي
محمد الكاظم من نسل طبا
« و في بيوت اذن الله، اتي»
تاريخها الا بحذف ما ابتدا
يعني از جمله «و في بيوت اذن الله» اگر حرف واو را حذف كني. عدد ابجدي ما بق كه هزار و سيصد و بيست و پنج است، تاريخ سال قمري هجري، بناي آن مدرسه است.
و وفات سيد در شب سه شنبه بيست و هفتم يا هشتم رجب سال هزار و سيصد و سي و هفت هجري (1337) در نجف اشرف واقع در پهلوي در طوسي از صحن مقدس مرتضوي مدفون و در بلاد شيعه مجالس ختم و وحيم اقامه و تعطيل عمومي كرده و به وظائف سوگواري قيام نمودند.»(27)

پي نوشت:
 

19. اعلام شيعه، نقباء البشر في القرن الرابع عشر، جزء اول، ص 224.
20. ميرزا محمد حسن شيرازي.
21. در سال 1291ه.ق
22. احسن الوديعه، ص 146 تا 152.
23. احسن الوديعه، ص 145 تا 146.
24. تاريخ مشروطه كسروي، بخش دوم، ص 411.
25. آيت الله شيخ محمد باقر نجفي فرزند آيت الله شيخ محمد تقي اصفهاني صاحب حاشيه.
26. واقعه ي مشروطه كه سيد مخالف آن بوده است و آيت الله آخوند خراساني و شيخ عبدالله مازندراني و حاج ميرزا حسين تهراني موافق بوده اند.
27. ريحانه الادب، ج5، ص334.
 

منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 25